مفهوم «حمایت از کالای ایرانی» و ضرورت چنین حمایتی بسیار روشن است و به هیچ تحلیل و تفسیری نیاز ندارد. هیچکس نمیتواند مدعی شود که منظور را نفهمیده است. آنچه برای تحقق این هدف لازم است تدوین عاجل و فوری یک «برنامه راهبردی»، «طراحی راهکارهای عملیاتی» و «الزام به اجرای وظایف و مسئولیتهای متولیان اجرای طرح» است.
p dir="RTL" style="text-align: justify;">
بدون هیچ شک و تردیدی هم باید پذیرفت شرط لازم برای موفقیت طرح مذکور تقویت این باور است که مفهوم حمایت از کالای ایرانی یک مفهوم صرفاً اقتصادی نیست بلکه مفهومی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی است و عوامل تأثیرگذار در این طرح هم تولیدکننده، سرمایهگذار و مصرفکننده و نهادهای حاکمیتی هستند که هریک شرح وظایفی دارند. برای تبیین این شرح وظایف ابتدا لازم است به این پرسش ها پاسخ داده شود:
1- آیا میتوان از کالای ایرانی حمایت کرد بدون آنکه بسترسازی فرهنگی مناسب در جامعه انجام شود و ذهن مصرفکننده را برای استفاده از کالای داخلی آماده کرد؟
2- آیا میتوان مصرفکننده را به استفاده از کالای ایرانی ترغیب کرد بدون آنکه تولیدکننده کالای با کیفیت و رقابت پذیر با کالای خارجی با قیمت مناسب تولید کند یا خدمات پس از فروش را نادیده بگیرد؟
3- آیا میتوان سرمایهگذار را تشویق به سرمایهگذاری در بخش تولید کرد بدون آنکه به او اطمینان داد که امنیت سرمایهاش تضمین خواهد شد؟
4- مقامات مسئول جهت حمایت از تولید داخلی چه تسهیلات و چه مشوقهایی را مهیا خواهند کرد؟ آیا قوانین کنونی راهگشای افزایش کمیت و کیفیت کالای ایرانی است؟ آیا رویه فعلی برای اعطای تسهیلات بانکی به تولیدکنندگان منجر به تقویت بنیه مالی او میشود؟ آیا قوانین کار موجود موجب ترغیب سرمایهگذار و تولیدکننده به تولید و پرهیز او از گرایش به امور واسطه گری و غیر تولیدی میشود؟ آیا در شرایط خاص از سرمایه داخلی حمایتی خواهد شد؟
در پاسخ به پرسش مربوط به مسائلی که مربوط به مصرفکننده است باید اعتراف کرد متأسفانه جامعه امروز ایران بشدت گرفتار تجملگرایی است و ایرانی از کودکی میآموزد که استفاده از کالای خارجی و برند مایه فخر اوست. از اسباب بازی و مداد و دفتر و کیف در دوران کودکی تا لوازم منزل و پوشاک و خودرو و….. در بزرگسالی اگر مارک خارجی داشته باشد یعنی مصرفکننده آن جزو طبقه متمایز جامعه است. بنابراین اگر قرار است طرح استفاده از کالای ایرانی موفق شود لازم است با تبلیغات مفید و مؤثر مصرفکننده را از نظر فکری و رفتاری آماده کرد و به مرور الگوی مصرف او را تغییر داد.
درمورد تولیدکننده نیز میبایستی بستر کار به شکلی فراهم شود که او فقط دغدغه تولید با کیفیت را داشته باشد و اسیر قوانین دست و پا گیر نشود. از طرح او پشتیبانی شود و نظارت بر کیفیت کالای او به سدی در مقابل تولید منجر نشود. تولیدکننده بهعنوان یک فرد متخصص انتظار دارد از طرح او و خود او حمایت شود. اگر چنین نشود اگر سرمایه داشته باشد به سمت کار واسطهای یا غیر تولیدی میرود و اگر سرمایه نداشته باشد میکوشد به جایی برود که برای تخصص او ارزش قائل باشند و این یعنی فرار مغزها.
پاسخ به پرسش سوم یعنی سرمایهگذاری در بخش تولید نیز معلوم است. سرمایه امنیت میخواهد. سرمایهگذار سود میخواهد و آسان ترین و کم خطرترین راه را برای کسب سود انتخاب میکند. وقتی ببیند هم زمان زیادی را باید تا کسب سود صبر کند و هم بیثباتیها چه در قوانین و چه تنشهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی سرمایهگذاری را پر خطر میکند؛ یا در امور کم خطر و زود بازده ورود میکند یا سرمایهاش را کوچ میدهد.
و اما آنچه مسئولان باید انجام دهند تا انتظار داشته باشند مصرفکننده به کالای ایرانی تمایل پیدا کند، تولیدکننده پر انگیزه تولید کند و سرمایهگذار مشتاقانه در بخش تولید سرمایهگذاری کند، چیست؟
ابتدا باید متذکر شد منظور از مسئولان فقط تعدادی از مقامات ذیربط نیست. منظور همه نهادها هستند. قوای مجریه، قضائیه و مقننه و نهادهای نظامی و انتظامی و…
وقتی فرهنگسازی شود، الگوی مصرف تغییر کند، قوانین در خدمت حمایت از تولید داخلی باشد، نظام مالیاتی اصلاح شود، قوانین کار بازنگری شود، نرخ سود تسهیلات بانکی در بخش تولید معقول شود، مشوق های مطلوب لحاظ شود، از کار و سرمایه ایرانی حمایت شود، با قاچاق کالا که کمر تولید و اساساً کمر اقتصادرا شکسته و نقش عمدهای در افزایش بیکاری دارد بدون هر ملاحظهای برخورد قاطع شود، با دور زدن قانون به هر شکل مقابله شود و… آن وقت میتوان انتظار داشت که تولیدکننده کالا تولید کند، سرمایهگذار در بخش تولید سرمایهگذاری کند، سرمایههای سرگردان در جامعه به جای گرایش به سمت بخشهای غیر تولیدی به بخش تولید هدایت شود و حتی تولیدکننده را از سرمایه متکی به وام با بهره بانکی و در بسیاری مواقع از وامهای با بهره کمر شکن بازار آزاد بینیاز کند،آن وقت است که میتوان متوقع بود کالای با کیفیت و با قیمت رقابت پذیر و خدمات پس از فروش مناسب تولید شود. آن وقت میتوان از مصرفکننده انتظار داشت که کالای با کیفیت ایرانی را به کالای مشابه خارجی ترجیح دهد.
البته رسیدن به نقطه مطلوب زمان بر است و توقع نیست که کالای ایرانی از روز اول قابل رقابت با مشابه خارجی باشد. اما اگر مشاهده شود عزمی همگانی برای تولید با کیفیت وجود دارد و حمایت فقط یک شعار نیست و براساس همین عزم خیلی جدی و فوری مقررات مورد نیاز تدوین و مقررات موجود اصلاح شود و پس از آن نظارت بر کیفیت بسیار کارشناسانه و محکم اعمال و با هر کارشکنی قاطعانه برخورد شود، در این صورت به مرور رضایت و بعد از آن اعتماد مشتری جلب خواهد شد وبه کالای ایرانی رغبت نشان خواهد داد و مهمتر آنکه به ادامه مصرف آن کالا وفادار خواهد ماند.
از نظر من موفقیت این طرح در سه واژه یا اصطلاح خلاصه شده و میتواند حما یت از کالای ایرانی را از شعار به واقعیت تبدیل کند:
1- هیچ سرمایهگذار و هیچ تولیدکنندهای نباید نورچشمی باشد بلکه باید ملاک و معیار تولید با کیفیت با قیمت مناسب و نفع جامعه مقدم بر نفع هر کس و نهادی باشد و این میسر نیست مگر آنکه قوانین حمایتی و تشویقی به دقت کارشناسانه در حمایت از کالای ایرانی تدوین شود و همه مسئولان کاملاً ملزم به اجرای دقیق این قوانین باشند یعنی «قانونمندی».
2- تولیدکننده و سرمایهگذار «متعهد» به تولید با کیفیت و قیمت رقابت پذیر و خدمات مفید در قبال استفاده از تسهیلات مادی و قانونی حمایتکننده از تولید داخلی باشند. و این یعنی «تعهد»
3- مصرفکننده در ابتدای کار به منظور حمایت از تولید داخلی با گذشت از کالای وطنی استفاده کند اما باید به او حق داد که متوقع باشد هرچه زودتر کالای مورد استفاده به کیفیت استاندارد برسد. یعنی «گذشت متوقعانه»